نبرد قادسیه
“به نام خدا”
نبرد قادسیه؛
نویسنده:
Pendar
انجمن علمی پژوهشی ایرانشهر
جگ قادسیه یکی از مهمترین جنگ های صورت گرفته میان ایرانیان و اعراب محسوب میشود.(۱۶تا ۱۹نوامبر ۶۳۶میلادی) فرمانده سپاه اعراب سعد ابی وقاص بود که همراه ۸ هزار تن از بیابان به سرزمین حیره و قادسیه وارد شد. وقتی این خبر به تیسفون رسید رستم فرخزاد با سی هزار تن به سوی قادسیه حرکت کرد و پس از چندی این دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند.
به نقل از برخی مورخان این دو سپاه تا ۴ ماه تنها به مذاکره و نقل گفتار و تبلیغ پرداختند و در این مدت جنگی در نگرفت.
سفیران سعد ابی وقاص و رستم فرخزاد چندین بار امدند و رفتند سفیر سعد وقتی اولین بار به پیش رستم فرخزاد رفت رستم را بر تختی زرین دید پشتی ها و مخته های زربفت بر تخت ها چیده شده بود و فرش های گلابتون بر زمین دیده میشد و ایرانیان حاضر در تالار همه لباسی زربفت و تاجی برسر داشتند. پیلان جنگی در اطراف اردوگاه بسته شده بودند. سفیر عرب سنان برکف شمشیر بر کمر و کمان بر دوش اسب خود را نزدیک تخت رستم بست وقتی سربازان سپاه ایران خواشتند او را از این کار باز دارند رستم مانع شد. مرد بادیه نشین عرب نیزه بر دوش نزدیک میشد و نوک نیزه خود را در مخته ها و فرش فرو میکرد سپاهیان ایران با تعجب او را مینگریستند. مرد عرب هنگامی که با گفت و گو با رستم پرداخت سخنان تند میگفت…
این رفت و امد ها ادامه داشت و از اعراب هر بار یک نفر کتفاوت برای صحبت فرستاده میشد. این رفتارهای گستاخانه و این سخنان پرشوری که رستم از سفیران عرب می شنید او را به وحشت و تزلزل در باره جنگ وا داشت. سفرای عرب از موقعیت پیش امده در ایران و اختلاف طبقاتی ان زمان که در حکومت ساسانی رواج داشت احساسات سربازان را با حرفهایشان بر می اگیخنتدند. با همه فساد و خللی که در همه ارکان دولت و حکومت ساسانی دیده میشد برای رستم سخت نبود که شکست ایران در برابر سپاه تازه نفس و بی باک تازیان را پیش بینی کند (دو قرن سکوت دکتر عبدالحسن زرین کوب صفحه ۵۱)
محل نبرد قادسیه (رنگ قرمز اعراب و رنگ آبی ایرانیان)
اغاز نبرد قادسیه (پیش زمینه و حملات ابتدایی):
پس از ۴ ماه مذاکره و رفت و امد سفرا سرانجام تصمیم به جنگ گرفته شد.در روز اول سعد ابی و قاص برای سپاهیان عرب سخنرانی کرد و سپاه اعراب پس از نماز ظهر شروع به حمله کردند.در روز دوم سعد بیمار شد و در قصر عذیب به استراحت پرداخت رستم که ازین موضوع اگاه شد سپاهیانی را فرستاد تا قصر را محاصره کنند در اینموقع اعراب اگاه شدند و سپاهی را پیرامون قصر فرستادند و پس از زد و خوردی سپاهیانی که قصر را در محاصره گرفته بودند به اردوگاه برگشتند.(تاریخ یعقوبی جلد دوم صفحه ۲۸)بیماری سعد او را واداشت تا از دور صحنه جمگ را زیر نظر بگیرد و فرمانهایش را صادر کند. این واقعه موجب شد که اعراب در این جنگ پیشرفت هایی بدست اورند زیرا سعد از دور میدان نبرد را زیر نظر داشت.
شرح کلی نبرد:
این نبرد ۳یا ۴ روز. به طول انجامید روز اول ابتدا بنظر میامد که پیروزی با سپاه ایران است اما هنگامی که تیر اندازان عرب به سمت پیل های حاضر در میدان تیر پرتاب کردند سپاهیان اعراب جرات بیشتر ی پیدا کرده و به حمله قویتری پرداختند.
در روزهای دوم و سوم سپاه امدادی اعراب از سوریه به قادسیه رسید ابتدا جنگ چنان شدتی نداشت اما در روز سوم پیل ها دوباره در مبیدان نبرد دیده میشدند ولی قعقاع بن عمر و رییس نیرو امدادی که از سوریه به قادسیه رسیده بود چشم پیل یرزگ سفیدی را با نیزه کور کرد و پیل ها به سمت سپاه ایران برگشتند و باعث بی نپمی در سپاه ایران شدند.شب روز سوم در تاریخ جنگ ایران و اعراب معروف است زیرا در این شب ایرانیا با فنون باستانی خود شبانه به سپاه اعراب شبخیون زدند.جنگ در تاریکی شب و در هیاهوی وحشت اوری جریان داشت کسانی که از دور این هیاهو را شنیده بودند ان شب را لیله الهریر یهنی شب هیاهو نامیدند.
در صبح روز چهارم روز اخر جنگ:
توفانی شدید در گرفت و به دو سپاه صدمه زد.رستم فرخزاد وقتی اوضاع را دید خود به پشت اسب ها و بار و بنه ای که در گوشه از میدان جنگ جمه شده بود رساند و پناه گرفت در این میان لنگه بار استری که رستم به زیر ان پناه برده بود در اثر فشار دست یک عرب که مراقب وی بود بر سر او افتاد و او را سخت مجروح کرد در این حال او خود را در اب انداخت تا شاید از طریق شنا جان بدر ببرد ولی یکی از عربها بنام هلال بن علقمه که از ابتدا رستم را تعقیب کرده بود پشت سر بر روی او افتاد و او را از اب در اورد و به قتل رسانید.(۱۶هجری) و سپس بر روی تخت رستم رفت و خبر کشتن رستم را فریاد زد.در مورد مرگ رستم علاوه بر این ماجرا برخی از مورخان نوشته اند رستم در حالی که صد ها نیزه و شمشیر بر بدن او اصابت کرده بود جان داد.پس از مرگ رستم سپاهیان ایران روحیه خود را از دست دادند و تعداد زیادی کشته شدند و بقیه هم به سوی مداین گریختند در این میان درفش کاویانی پرچم با شکوه ایران که در میدان های نبرد با غرور ایستاده و برافراشته بود بدست تازیان افتاد این درفش در جنگ ها در پشت میدان نگه داری میشده و بهمین جهت بود که در جنگ قادسیه در ان گیر و دار بدست ضرار بن الخطاب از قبیله نخع افتاد و بنا به گفته ای سعد بن ابی و قاص ان را همراه با غنایم دیگر به مدینه فرستاد و عمر دستور داد انرا پاره پاره کنند و میان لشگریان تقسیم نمایند(در دوران ساسانی این درفش با گوهر وزر تزیین میشده)
بدین ترتیب این جنگ به نفع سپاه اعراب به پایان رسید و تازیان خود را برای پیشروی به مداین اماده کردند!
منابع:
کتاب تاریخ نهضت های ملی ایران نوشته: عبدالرفیع حقیقت
کتاب دو قرن سکوت نوشته دکتر زرین کوب
کتاب تاریخ یعقوبی نوشته ابن واضح
نویسنده:
Pendar
انجمن علمی پژوهشی ایرانشهر
رستم فرخزاد نحوه مرگ او در شاهنامه بگونه ای نقل شده که او در جنگ تن به تن با سعد بن ابی وقاص کشته میشود.
فقط افسوس وصد افسوس