جیوانی جنتیلی، تئوریسینِ فاشیسم
“به نام خدا”
جیوانی جنتیلی، تئوریسینِ فاشیسم و مردی فراموش شده در غبار تاریخ:
نویسنده:
Sam.bs
ترجمه شده توسط تیم ترجمه ایرانشهر
انجمن علمی پژوهشی ایرانشهر
جیوانی جنتیلی یکی از مهمترین فیلسوفانی است که با تغییر سبک در دانشگاه های امروزی، تحت الشعاع قرار گرفته است. و در این پروسه، او اکنون اغلب اوقات فراموش شده و تا حدی نیز مورد اجحاف قرار گرفته است. با این وجود، بیشتر بخش های فلسفه به طور فزاینده ای قطبیتی شده اند، و چون عقایدشان در اردوگاه تحلیلی یا اقلیمی شکل می گیرند، در اغلب موارد آنها را بدون امید زیادی برای تبادل نظر و گفتمان رها می کنند.
به نظر سودمند می آید که بپرسیم:
چه کسی باید نظری بر جنتیلی بیافکند؟ کدام بخش فلسفه باید به افکار وی بپردازد؟ بر روی کاغذ، به نظر می رسد که جنتیلی چیز زیادی برای ارائه به یک دسته خاص و یا دیگر دسته ها ندارد. این کیفیت ناجور به مرور زمان بدتر و به درجاتی توسط ابهامات متنوع ایدئولوژیک پیش از جنتیلی توجیه می شود. در آن مقطع، تمایلات ایدئولوژیک جنتیلی، بهانه ای بی چون و چرا برای سکوتی فراهم می کند که اندیشه وی را احاطه کرده است.
اغلب کارهای جنتیلی از زبان ایتالیایی ترجمه نشده اند و همین امر مخاطبان بالقوه وی را شدیدا محدود می کند. البته امروزه جنتیلی در مرکز گفتمان دانشگاهی در ایتالیا قرار ندارد.
نوشتار دانشگاهی ایتالیا در مورد جنتیلی، حلقه بسیار محدودی را ارائه می دهد. این حقیقت که جنتیلی سرتاسر یادآور یک جو روانی خشن و تیره است که الزاما باید کنار گذاشته شده و فراموش شود، کمکی نمی کند تا استدلال کافی برای بازگرداندن اندیشه وی به جریان اصلی گفتمان های دانشگاهی، برقرار گردد.
اغلب مردم این گونه نتیجه گیری می کنند که اگر فهرست دلایل برای نادیده گرفتن جنتیلی حتی در ایتالیا تا این حد قدرتمند و طولانی است، پس ساده ترین راه حل این است که جنتیلی هیچ چیز باارزشی برای ارائه به دانشجویان و اهالی دانشگاه ندارد. همین گرایش است که کارهایی همچون مقاله پارلاتو با عنوان «جیوانی جنتیلی: از رستاخیز ایتالیایی تا فاشیسم» را امروزه بسیار حیاتی و مهم کرده است. مقاله مذکور تصویری فراموش شده را پیش می کشد، در حالی که اذهان ما را به سمت عقایدی از گذشته می گشاید؛ عقایدی که ما را وادار کرده اند تا آنها را فراموش کنیم.
مقاله پارلاتو اندیشه جنتیلی را در مراحل مختلف عمرش ترسیم می کند. و با انجام این کار، چند مسئله را روشن می سازد: پیوند فاشیسم با رستاخیز ایتالیایی، تاثیر جنتیلی بعد از مرگش و تا حدی ارتباط قوی بین موسولینی و جنتیلی.
پارلاتو همچنین بزرگترین دستاوردهای جنتیلی را مورد تاکید قرار می دهد از جمله آن ها:
ایجاد دایره المعارف ایتالیایی، انتصاب وی به سمت وزیر آموزش و اصلاحات آموزشی وی در سال ۱۹۲۳ که موسولینی با اشتیاق نام فاشیست ترین فرد اصلاحات را بر او نهاد. مقاله همچنین ریشه های نظری و سرچشمه سیاسی فاشیسم را به روشنی بیان می کند. این مقوله اغلب بسیار مورد غفلت قرار می گیرد و زمانی که صراحتا در موردش بحث شود، برخوردی ساده و سطحی با آن می شود.
پارلاتو تصویری کلی از فلسفه سیاسی جنتیلی به خواننده ارائه می کند. مقاله به درستی تاکید می کند که چگونه شاهان رستاخیزی(مازینی، جیوبرتی و کاوور)، بر جنتیلی تاثیر گذاشته و الهام بخش وی بوده اند؛ به گونه ای که فاشیسم برای او در حقیقت ادامه، تکامل و تحقق رستاخیز ایتالیایی بوده است.
نخستین اصل مازینی که جنتیلی آن را می پذیرد دوگانه اندیشه و عمل است که وی آن را مجددا با عنوان نوع شدیدی از عمل گرایی اندیشمندانه، تعبیر و تفسیر می کند. در حقیقت یک وظیفه حیاتی به روشنفکر داده می شود تا در جهان تاثیر بگذارد.
پارلاتو می نویسد:زندگی نظامی الگویی می شود برای انظباط نخست از حیث اخلاقی و فلسفی و پس از آن به مرحله پیروی از مقررات می رسد که در جریان آن فرد روشنفکر عمل گرایی را می یابد.
از آنجایی که روشنفکر نمی تواند از پرداختن به مشکلات تاریخی اجتناب ورزد پس به سادگی هم قادر نخواهد بود زندگی خود را تنها به امر آموزش اختصاص دهد.
این کاری بود که جنتیلی انجام داد. وی فلسفه را وارد میدان کرد در حالی که گام های رستاخیز ایتالیایی را دنبال می کرد با این هدف که ملتی را شکل دهد. جنتیلی با اشتیاقی فناناپذیر عقیده داشت که مازینی و دیگران نمرده اند و در عوض به صورت نیابتی در فاشیسم و شخص موسولینی به حیات خود ادامه می دهند.
تقدیم نامه او به موسولینی در کتاب «پیامبران رستاخیز ایتالیا» ، ارزش نقل قول کردن را دارد:
«تقدیم به بنیتو موسولینی، یک ایتالیایی اصیل که استحقاق شنیدن نداهای پیامبران ایتالیای نوین را دارد.»
پارلاتو ابتدائا انرژی زیادی را صرف کلیت و فراگیری دیدگاه سیاسی جنتیلی می کند و نشان می دهد که در پیدایش دیدگاه وی حداقل نژادستیزی و خبیث جلوه دادن دیگران جزو عناصر تشکیل دهنده رویه فاشیسم نیستند: ((تنها با اصل غیر انحصارگرایی است که ایجاد فرهنگی ملی امکان پذیر خواهد بود.))
دوم اینکه مقاله، دیدگاه های جنتیلی در مورد کار را به تفصیل ارزیابی می کند. مرکزیت کار در اندیشه وی در این متن آشکار است:
«یک شهروند، فردی انتزاعی و ناملموس نیست؛ نه یک فرد از طبقه مدیران، چرا که وی بسیار آموزش دیده تر و ثروتمندتر است و نه فردی که با دانش خواندن و نوشتن، صاحب ظرفیت معنوی نامحدود جهت ارتباط برقرار کردن با دیگر افراد باشد. یک فرد واقعی، فردی که اهمیت دارد، فردی است که کار می کند و براساس ارزش کاری که انجام می دهد، ارزش خواهد داشت.»
جالب است که ذکر کنیم علی رغم بی توجهی عمومی به جنتیلی، به نظر می رسد که نخستین مقاله قانون اساسی ایتالیا دقیقا از روی دیدگاه وی در زمینه کار و شهروند الگو برداری شده باشد. چرا که یادآور می شود: «ایتالیا، یک جمهوری دموکراتیک برپایه کار است».
نهایتا، پارلاتو تاثیر جنتیلی بر اندیشه اروپایی پس از جنگ را کشف می کند و در این متن که ارزش نقل قول را دارد، میراث بی چون چرای وی را مطرح می سازد:
«خصوصیت یک روشنفکر واقعی، که در جایگاه شرح و بسط یک اندیشه و عملی کردن آن در جامعه با دقت و پیوستگی، قرار دارد، از یک دیدگاه نوآرمان گرایانه مشتق می گردد که براساس آن، روشنفکر وظیفه ای اخلاقی و آموزشی در قبال مردم دارد. در این مفهوم، رویه مارکسیست ایتالیایی پس از جنگ مهم بود و الگوی جنتیلی را دنبال می کرد. هر دو، هدف دگرگونی ساختار اجتماعی و بسیج جامعه حول یک پروژه اصلاحات اخلاقی و مدنی را داشتند؛ در هر دو مورد کار جز تشکیل دهنده و اصلی انقلاب بود.»
مقاله پارلاتو معرفی موشکافانه ای برای کسی است که خواستار دوره فشرده آموزشی در ارتباط با اندیشه جنتیلی می باشد. قسمت مهمی از تحلیل مقاله همان گونه که عموما تصور می شود، اختصاص دارد به معرفی جنتیلی به عنوان یک فرد لیبرال پنهانی و استدلال این که وی طرفدار پروپا قرصی برای موسولینی و فاشیسم نبود.
این تحلیل مختصر گرچه بر روی آن ارکان و عوامل تمرکز نمی کند تا ماهیت مهمتر تفسیری فلسفی مقاله را در اولویت قرار دهد، که بسیار جامع می باشد. کار پارلاتو دعوتی آشکار است برای هر خواننده ای که اهمیت می دهد تا در مورد چهره پیچیده و ناشناخته جنتیلی بیشتر بداند و این که چگونه وی گفتمان هایی بیشتر از آنچه که ما قبول داریم را، تحت تاثیر قرار داده است.